جدول جو
جدول جو

معنی بسنده کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بسنده کردن
بس کردن، تمام کردن، برای مثال به آفرین و دعایی مگر بسنده کنیم / به دست بنده چه باشد جز آفرین و دعا (عنصری - ۳)
تصویری از بسنده کردن
تصویر بسنده کردن
فرهنگ فارسی عمید
بسنده کردن(مَ ثَ قَ)
راضی و خشنودشدن. (ناظم الاطباء: بسنده). خرسند بودن:
من بمدح و دعا زدستم چنگ
گر بسنده کنی بمدح و دعا.
فرخی.
لغت نامه دهخدا
بسنده کردن
بسنده کردن بر به. راضی شدن خشنود شدن، اکتفا کردن کفایت کردن
تصویری از بسنده کردن
تصویر بسنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بسنده کردن((~. کَ دَ))
قانع شدن، خشنود شدن، اکتفا کردن
تصویری از بسنده کردن
تصویر بسنده کردن
فرهنگ فارسی معین
بسنده کردن
اکتفا کردن
تصویری از بسنده کردن
تصویر بسنده کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
بسنده کردن
اکتفا کردن، بس کردن، قناعت کردن، کفایت کردن، خشنود شدن، راضی گشتن، قانع شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ ثِ)
راضی و خشنود شدن. (از ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(نَ نَ)
رام کردن. مطیع کردن:
خیل سخن را رهی و بندۀ من کرد
آنکه ز یزدان بعلم و عدل مشار است.
ناصرخسرو.
ملک آزادی نخواهی یافت جز افنای جان
هر دو عالم بندۀ خود کن به استظهار دل.
سعدی.
گر بنده کنی به لطف آزادی را
بهتر که هزار بنده آزاد کنی.
علاءالدولۀ سمنانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آکنده کردن
تصویر آکنده کردن
پر کردن ممتلی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانده کردن
تصویر مانده کردن
عاجز کردن، از کار انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسنده کردن
تصویر پسنده کردن
پذیرفتن قبول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسند کردن
تصویر بسند کردن
کفایت کردن، راضی شده خشنود شده. کفایت کردن، راضی شدن خشنود شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریده کردن
تصویر بریده کردن
تعیین کردن، تقریض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلغده کردن
تصویر بلغده کردن
ضایع و گندیده کردن: مرغ تخم را بلغده کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
Bronze, Tan
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
bronzer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
membronze, berjemur
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
ব্রোঞ্জের রঙ করা , তামাটে হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
kubronze, kupata rangi ya jua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
bronzlaşmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
브론즈로 만들다 , 햇볕을 쬐다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
ブロンズ色にする , 日焼けする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
להחמיא , להישרף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
कांसे का रंग करना , तन की रंगत बदलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
бронзувати , засмагати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
ทาทอง , อาบแดด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
bronsen, bruinen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
broncear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
abbronzare, abbronzarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
bronzeado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
镀铜 , 晒黑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
opalać, opalać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
bräunen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
бронзировать , загорать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برنزه کردن
تصویر برنزه کردن
سنہری رنگ دینا , سانولا ہونا
دیکشنری فارسی به اردو